والقلم و ما یسطرون ( و قسم به قلم و آنچه خواهد نگاشت)

و نوشتن و نوشتن و نوشتن...

نوشتن خاطرات ؛ نوشتن کارای روزمره ؛ نوشتن حال و احوال ؛ نوشتن بغض ؛ نوشتن خنده ؛ نوشتنِ پاییز و برگ های زرد ؛ نوشتنِ زمستان و برف ؛ نوشتنِ بهار و هوای بهاری ؛ نوشتن تابستان و هلو ؛ نوشتن عشق بیستون ؛ نوشتن کتاب و زندگی؛ اصلا نوشتن خود زندگی...

 

و چه لذت عجیب و غریبیست خلق کلمات بر روی کاغذ.

و چه ماناست عشق چندین و چند ساله ی قلم و کاغذ.

عشقی که تاریخ بشریت را رقم زد.

من اسمش را جادوی کلمات می گذارم. جادویی که می تواند در یک لحظه ما را به صد سال عقب تر یا جلوتر ببرد.

 

همه می نویسیم.

بعید میدانم از نسل امروز کسی پیدا شود که چیزی برای نوشتن نداشته باشد!

عده ای می نویسند برای یک هدف ؛ هدفی دارند و می خواهند تلقین کنند یا تصمیم بگیرند.

عده ای می نویسند برای ثبت خاطراتشان. سال ها بعد ورق میزنند ، مرور می کنند ، لذت میبرند ، غمگین می شوند.

عده ای می نویسند برای معشوق . شهریار .

عده ای می نویسند برای پول. کارشان نویسندگیست ، و چه حرفه ای می نویسند.

عده ای هم مثل من می نویسند برای حال خوب ، برای آرامش ، برای اثبات ، اصلا برای عشق. عشق به چی؟؟! عشق به همه چی. عشق به زندگی.

می دانید

زندگی با تمام سختی هاش؛

زندگی با تمام سنگ دلی هاش؛

زندگی با تمام بی پولیاش؛

زندگی با تمام اختلاساش؛

زندگی با تمام رفتن هاش؛

زندگی با تمام نشدن هاش؛

زندگی با تمام نرسیدن هاش؛

زندگی با تمام قضاوتاش؛

زندگی با تمام بی معرفتیای آدماش که دوسشون داری؛

کلا زندگی با تمام تاریکی هاش ؛

بازم زندگیه.

بازم قشنگه. بازم حقه.

بازم نباید باخت و جا زد...