نگاه به حالایمان نکن!

ماهم خوب می‌شویم، باران می‌بارد و با حالی خوش، زیر باران قدم می‌زنیم و می‌رقصیم.

اسفند است و باران‌هایش و بی‌خیالی، اسفند است و یک قلپ چای وآرامش...

هرچند که این روزا کمی خسته‌ایم و حالمان خوب نیست، ولی هنوز هم می‌شود لابه‌لای تمام دلهره‌ها به صدای باران و قل قل سماور گوش داد و آرام شد.

می‌شود به صلابت ساقه‌های گیاه نگاه کرد و استحکام گرفت.

نگاه به حالایمان نکن عزیزم! قرار نیست همیشه از پشت شیشه باران را تماشا کنیم و در نهایت اندوه، به خیابان‌های تاریک و مه گرفته زل بزنیم. قرار است خوشی زیر پوست ما هم بلغزد و صدای لبخندهایمان گوش‌های خیسِ خیابان را پر کند.

نگاه به حالایمان نکن جانم، قرار است رد شویم از این درد، قرار است رو به راه شویم...

 ++نرگس_صرافیان_طوفان